علی(ع) نمونه اعلی همه زیبایی‌ها و همه فضائلی است که انسان همواره نیازمندش بوده اما نداشته و نتوانسته که داشته باشد.

 تاریخ روح دردمند خویش را در پیکره مجازی اساطیر سرگرم کرده است در حالی که علی(ع) "حقیقتی ست بر گونه اساطیر"

نوشته شده در جمعه دهم مهر ۱۳۹۴ساعت 12:14 توسط محمد
25 سال فاصله

وقتی به تاریخ نگاه می کنیم افرادی رو می بینیم که در کنار رسول خدا و ائمه سال ها خدمت کردند و همیشه پشتیبان ائمه و اسلام بودند اما به مرور زمان تغییر کرده اند و حتی مقابل امام هم ایستاده اند! مثلا زبیر؛ چه اتفاقی افتاده است که زبیر منا اهل البیت،زبیری که اینقدر مورد محبت رسول خدا و دختر رسول خدا بوده، زبیری که پیامبر فرمود هرکس با شمشیر او گشته شود جهنم بر او واجب است، زبیری که تا پای جان از علی حمایت کرد،زبیری که فردی انقلابی و جهادی بود،چه اتفاقی برایش افتاده که به کلی تغییر می کند؟ تا حدی که مقابل امام زمان خودش شمشیر می کشد و جنگ به راه می اندازد!

زبیر 25 سال ذره ذره از علی و آرمان های علی فاصله می گیرد،یار علی 25 سال ذره ذره از مرام و منش علی فاصله میگرد،بعد از روی کار آمدن خلفا و غضب حکومت از امیرمومنان،عده ای شدند مجاهدان قبل از فتح و عده ای شدند مجاهدان بعد از فتح و گویا در مکتب خلفا اجر و مقامل مجاهدان قبل از فتح از دیگر مجاهدان و مردم سرزمین اسلامی بالاتر است؛زبیری که تا دیروز همه در مقابل ش یکسان بودند دیگر میان مردم و مجاهدان و انقلابیون فرق می گذارد و چون خود را سیف السلام و یار رسول خدا و ایجاد کننده و سهیم در انقلاب پیامبر  می داند، حق خود را از غنایم بیشر و بهتر از دیگران می خواهد،زبیر کم کم ویژه خوار حکومت می شود و حکومت هم حسابی هوای او را دارد... وقتی زبیر 25 سال از سبک زندگی علی دور می شود زمانی که علی حکومت را به دست می گیرد نمی تواند علی را تحمل کند، زبیر 25 سال با یک سبک زندگی دیگری زندگی کرده، 25 سال از علی همان امام و مقدای گذشته است فاصله گرفته...

اگر به سبک امام زمان(عج) زندگی نکنیم، قطعا زمانی که حضرت ظهور کند، نمی توانیم مثل او زندگی کنیم و تحمل اش نخواهیم کرد و مقابل اش جنگ به راه خواهیم انداخت...

نوشته شده در یکشنبه یازدهم مرداد ۱۳۹۴ساعت 12:24 توسط محمد
سبک زندگی را باید آموزش داد 

نه سخنرانی کرد!

لایه های مختلفی از رسانه شامل آگهی بازرگانی و بازی های کامپیوتری تا کتاب های آموزش زبان انگیلیسی سبک زندگی را به مخاطب منتقل می کنند.واقعیت این است که سبک زندگی غرب را باورها و دیدگاه ها و تفکرهایی تشکیل داده است که پشتوانه اش فلسفه ای غربی،چند صد سال تراکم تفکر،اندیشه،فکر و گفت و گوست،آنها برای این سبک زندگی برنامه ریزی کرده اند.

تمدن غرب امروز به جایی رسیده است که براساس همان باورها و دیدگاه و تفکرهایی که پشتوانه ای تئوریک و مستند و مدون ندارد مدل های عملی و عینی ارائه می کند.اگر به ولنتاین می رسد هدیه و کادو پیش بینی کرده است حتی مدل کادو دادن را آموزش داده است.در فیلم های هالیوودی و محصولاتی که تولید می کنند دقیقا آموزش می دهند که چگونه با دختری دوست شویم و چگونه با او حرف بزنیم و به او کادو بدهیم و ... حالا اگر همین سبک زندگی و آموزش آن را در فضای خودمان مشابه سازی کنیم،آیا تلوزیون رسانه آموزش و پرورش و مدارس ما توانسته اند نوع رابطه ما با نامحرم را به همین قدرت آموزش بدهند یا فقط سخنرانی کرده اند؟ آن ها محصولات تولید کردند و به نیاز مخاطب شان پاسخ دادند.اگر ماهم بخواهیم برای سبک زندگی کاری کنیم باید محضول تولید کنیم نه اینک صرفا به همایش و سخنرانی اکتفا کنیم.مگر تمدن غرب از طریق منبر و سخنرانی و همایش سبک زندگی را در جامعه بوجود آورده؟!!! یا مگر غرب برای ما همایش گذاشته که بگویید حجاب بد است که حالا ما همایش برگزار می کنیم که بگویم حجاب خوب است!(از نوشته های محمد رضا زائری)

نوشته شده در یکشنبه چهارم مرداد ۱۳۹۴ساعت 12:48 توسط محمد
وقتی دینداران فساد ایجاد می کند!!! در جامعه ای که ظاهر دین وجود داره اما باطن دین وجود نداره، فساد بسیار بیشتر از جامعه ای است که نه ظاهر دین درش وجود داره و نه باطن دین. نمازی که من رو امانتدار، صادق و درستکار نکنه و انساتیت من رو بیشتر نکنه، این نماز منو نسبت به خدا و مخلوقاتش سرکش و مغرور میکنه؛ احکام رو باید با اون روحی که برش حاکمه انجام داد وگر نه سودی نداره... شمری که سر امام حسین(ع) رو جدا کرد،قربه الی الله جدا کرد و نماز مغرب روز عاشورا رو به  امام جماعتی عمر سعد خوند!

نوشته شده در یکشنبه بیست و یکم تیر ۱۳۹۴ساعت 14:33 توسط محمد
مهربانی او همه چیز را فراگرفته است...


هرچه من بدی کردم، تو انکار فقط خوبی بلدی! اسم های زیبای تو را از کتیبه های دیوار مسجد نظاره کردم،هیچ کدامش به زیبایی "رحمان" و "رحیم" ات نبود، همان نامی که از میان هزاران نامت فرمودی که با آن کتابت را آغاز کنیم و با آن تو را بخوانیم...

نوشته شده در شنبه بیستم تیر ۱۳۹۴ساعت 22:47 توسط محمد
سرچشمه ی عشق حقیقی را می توان در وجود خود پیدا کرد! و این سرچشمه ی زلال، این شب ها جوشان تر و زلال تر  از همیشه شده است. سخت در اشتباه هستند کسانی که فکر می کنند  عشق حقیقت و مجاز دارد، درحالی که عشق، حقیقت محض است، حتی عشق یک انسان به انسان! به شرط آنکه از سرچشمه ی عشق نشات گرفته باشد؛ بدان که این روزها هیچ کس جز خدا عاشق ما نیست...

 

نوشته شده در سه شنبه شانزدهم تیر ۱۳۹۴ساعت 14:4 توسط محمد
عاشق شوید!

 انسان زنده به عشق است...
این عشق بی نهایت توست که من را درگیر تو کرده، همان عشقی که امام صادق(ع) فرمود اگر مردم میدانستند، سینه های شان از شدت شعف منفجر می شد. این عشق بی نهایت توست که در تمام عالم جاری ست و این محبت بی نهایت توست که مرا از زشت کاری ها بازداشته این لبخند زیبای تو بود که مرا شرمسار کرد. خدای من تو رحیم تر از آنی که با من به عدل رفتار کنی، من میدانم که فضل تو در همه ی عالم گسترده شده است و مهربانی ات همه چیز را فرا گرفنه الهی عاملنا به فضلک و لا تعاملنا به عدلک یا کریم!

نوشته شده در دوشنبه پانزدهم تیر ۱۳۹۴ساعت 20:11 توسط محمد
 

از عاقل ها که خیری ندیدیم شاید دیوانه ها ما را دریابند...

می بینی؟!دنیایی که عاقل ها ساخته اند چه بر سرمان آورده؟ پسرک بیچاره ای که گناه اش را فریاد می کرد و مردی بی نوا که ساعت ها به نقطه ای خیره بود و دختری که گوشه ای اتاق زانو بغل گرفته و ساعت ها گریه می کرد...چه داستان غم انگیز داشته اند این آدم ها.

14 رمضان 10صبح

بیمارستان اعصاب و روان

 

نوشته شده در شنبه سیزدهم تیر ۱۳۹۴ساعت 21:9 توسط محمد
خدا زیبا ست!

خدا مهربان است

امشب برنامه ماه عسل، دختر بیچاره می گفت در کودکی مرا از خدا می ترساندند، من از خدا می ترسیدم!

او از مهربان ترین ِ مهربان ها ترسیده است،او از کسی وحشت داشت که اگر می دانست چقدر او  را دوست دارد،بند بند وجودش از هم می گسست و سینه اش از شدت شور شعف منهدم می شد.

چه کسی یا چه کسانی مسئول فهم نادرست این دختر  از خدا هستند؟

چه کسی یا چه کسانی خدا را به او ترسناک معرفی کرند؟

چه کسی یا چه کسانی به او گفتند که خداوند او را از موهایش آویزن خواهد کرد؟

 

چقدر خدا در بین ما غریب است

خدا از آنچه درباره ای او می گویید مبرا ست...

نوشته شده در شنبه ششم تیر ۱۳۹۴ساعت 21:9 توسط محمد
افراط و تفريط در نفي و تأييد

يكي از مشكلاتي كه در رفتارهاي فكري و فرهنگي ما وجود دارد افراط و تفريط در نفي و تأييد است. وقتي كسي را تأييد مي كنيم ديگر حتى صدايش را لحن داودي مي دانيم و خطش را هنر چين مي پنداريم و هيچ معايب و مفاسدي در او و خانواده و رفتار و آثارش قبول نمي كنيم واگر كسي را نفي كنيم ديگر حتى نمي پذيريم كه ممكن است محاسن و منافعي هم داشته باشد. 
چرا مطلق گراييم و صفر وصدي نگاه مي كنيم ؟

 يك روز چنان مريد يكي مي شويم كه تا...

از نوشته های محمد رضا زائری

نوشته شده در شنبه ششم تیر ۱۳۹۴ساعت 20:16 توسط محمد
خدا می داند که من از دست به دست شدن و رسوایی بر سر کوی و بزن،

افتادن، خار شدن و شکستن و دوباره وصله کاری شدن نمی ترسم!

 من از مغضوب لیلی شدن می ترسم...

نوشته شده در شنبه ششم تیر ۱۳۹۴ساعت 19:56 توسط محمد

ذهن فلسفی

ذهنیت فلسفی چیست؟ ذهنیت فلسفی معادل روح فلسفی است وآن نوعی حرکت ذهن است که باعث می شود فرد در برخورد با مسائل و پدیده های مختلف با جامعیت ،تعمق و انعطاف پذیری مواجه شود.

فلیپ .جی.اسمیت  نیز"ذهنیت فلسفی" را همان...

نوشته شده در شنبه ششم تیر ۱۳۹۴ساعت 19:45 توسط محمد